در این شماره که یا محوریت مسائل روسیه با عنوان اصلی "دورخیز کرملین" منتشر شدهاست در سرمقالهای با همین عنوان میخوانیم:
به هنگام فروپاشی اتجاد جماهیر شوروی سابق و سالهای اولیه پس از آن، تصور اینکه روسیه دیگرباره بهپا خیزد و یکی از مدعیان جهانی باشد، امری محال مینمود.
دشواریهای شدید اجتماعی، بحران وحشتناک اقتصادی در کنار مشکلات گسترده هویتی یکی از 2 قطب جهان در سالهای پس از جنگ جهانی دوم را، به یک کشور آشفته مبدل ساخته بود.
یلتسین که در رؤیای حاصل از مستی، خود را در جایگاه تزار میدید، به رمالان و طالعبینان روی آورده بود تا با کسب مشورت از آنان هر از چندی یکباره و به گونهای شگفتانگیز دولتمردان خویش را عزل کند و دیگرانی را جایگزینشان سازد؛ بیآنکه قادر باشد افقی پیشروی این امپراتوری خفته بگشاید.
او فقط به وعدههای حمایت غرب دلخوش کرده بود که هرگز عملی نشد.اما جامعه روسیه به عنوان یکی از ارکان تمدن شرقی و برخوردار از تاریخی پرفراز و نشیب ولی همواره پرنیرو، باید راهی برای خروج از این بحران تاریخی مییافت.
اگر واقع شدن در این بحران به مثابه کفارهای برای پایان دادن به دوران حاکمیت اندیشه مارکسیسم- لنینیسم گریز ناپذیر مینمود اما خروج از این شرایط مهلک نیز یک خواست عمومی بود؛ و لاجرم نخبگان باید برای آن چارهای میاندیشیدند.
بدین ترتیب، پوتین برفراز موجی قرار گرفت که خواهان احیای روسیه بود. او آسانتر از آنچه تصور میشد، به مرد شماره یک روسیه مبدل شد.
در شرایط جدید پوتین در رأس هرم قدرت به عنوان نماینده مجموعه کثیری از نخبگان سخن میگفت و تصمیم میگرفت و دیگرباره اراده روسی به جنبش درآمده بود تا شاید این قدرت کهن را در مسیر دستیابی به جایگاه پیشیناش به حرکت در آورد.
طولی نکشید که در میان ناباوری بسیاری،روسیه اقتصاد تقریبا ورشکسته خود را سامان داد. جهش در بهای نفت یکی از یاریگران پوتین در اجرای سیاست موفق اقتصادی بود.
اما مهمتر از بهای نفت، به میدان آمدن نخبگان کشور به ویژه کارگزاران سابق سازمان اطلاعاتی روسیه بود که تمام توجه خود را به احیای روسیه و عزتمند کردن آن معطوف داشته بودند.
از نظر نظامی، روسیه بلا انقطاع راه پیشین را ادامه میداد و همچنان به عنوان رقیب کاملا جدی آمریکا در صحنه جهانی رخ مینمود.
اما از نظر سیاست بینالملل، روسیه میباید برای دشواریهای خود چارهای میاندیشید و لذا برآن شد تا جایگزینی برای پیمان ویران شده ورشو بیابد و اینچنین مقدمات ظهور شانگهای فراهم آمد.
گرچه پیمان شانگهای در ابتدای کار صرفا یک پیمان همکاری اقتصادی به شمار میرفت اما چنان به سرعت انسجام یافت که رفتهرفته کارکرد سیاسی و نظامی پیدا میکند.
چین متحد قدیمی روسیه گرچه برای رشد و توسعه اقتصادی بسیاری از ادعاهای سابق خود را منجمد کرده است لیکن میتواند در کنار روسیه قرار گیرد و به عنوان دومین پایه قدرت شرقی در برابر قدرت غرب خودنمایی کند.
روسیه همچنین میتواند به متحدان سنتی خود در خاورمیانه- که از زمان فروپاشی رها شده بودند- توجه کند.
اهتمام ویژه روسیه به سوریه و تلاش این کشور برای برقراری مناسبات ویژه با جنبشهای مقاومت در این راستا تعریف میشوند.
روسیه بر آن است که از دروازه خاورمیانه، ورودی پرقدرت به عرصه رقابتهای بینالمللی داشته باشد و کرملین اینچنین با دورخیزی بلند به نقش برجستهای مینگرد که در مناسبات بینالملل ایفا خواهد کرد.
البته کرملین باید بداند در ادامه این روند چالش جدی را با آمریکا پیشرو دارد. آمریکا هرگز نمیتواند تحرکات رقیب جدی خود را در عرصه بینالملل نادیده انگارد و به مقابله با آن برنخیزد.
دور نیست که چنین شود و آنگاه روسیه برای تقویت موقعیت خویش به ابزارهای موجود در خاورمیانه نیاز مبرم یابد ؛ اگر چنین است پس باید از هم اکنون در اندیشه باشد؛ زیرا اگر امروز در برخورد با ملتهای خاورمیانه از جمله ایران با محاسبه دقیق منافع یومیه برخورد کند، باید انتظار داشته باشد که در روز پسین نیز ملتهای خاورمیانه ابتدا سود و زیان همراهی خود با روسیه را محاسبه کنند و آنگاه تصمیم بگیرند.
اینک چند ماهی است که روسیه به یکی از اصلیترین عناوین خبری جهان مبدل شده و شاید به رقابت با خاورمیانه آمده است که 6 دهه متوالی همواره صدرنشین اخبار جهان است.
احیای منازعه شرق و غرب که گاه از آن به «جنگ سرد جدید» یاد میشود، تحولات سریع داخلی و ابهاماتی که پیرامون آینده این کشور پس از پایان دوران ریاست جمهوری پوتین وجود دارد و... مسائلی است که طی چند ماه گذشته، توجه جهانیان را به خود معطوف داشته است.
علاوه بر آن نشست سران کشورهای حاشیه خزر که چندی دیگر در تهران برگزار میشود و نیز تاثیری که مناسبات روسیه با غرب بر منافع ما دارد، همگی ماهنامه دیپلماتیک را برآن داشت تا در این شماره پرونده مفصلی را به «روسیه» اختصاص دهد.